وقتی هنوز نبودی باز هم دوستت داشتم .اغوش گرفتنت برای اولین، بار بهترین نقطه زندگی من بود این عشق ناب ترین ثروتی است که می شود داشت.و من ساعتها گریستم بی انکه هیچ ناراحتی باشد.
تو امده بودی و این خیلی بزرگ بود .تو امده بودی و من قلبم را می دیدیم که پیش چشمانم می تپد به همان گرمی به همان اشنایی .
با اینکه روزهای خوب با پدرت زیاد داشتیم، وقتی هنوز تو نبودی اما....برقی که انروز در چشمهای پدر می دیدم تازگی داشت که با در آغوش گرفتن تو زاده شده بود.
انوقتها می ترسیدم بزرگتر که شوی دلم برای نوزادیهایت تنگ بشود اما....هنوز وقت نکرده ام هنوز اینقدر هر روز شیرینتر و دلنشینتر می شوی که وقت نکرده ام دلتنگ کوچکی هایت شوم.
اینجا از تو می نویسم .تا شیرینیهایت را فراموش نکنم.شیرینی زندگی من و پدر